بازي اخير سپاهان- استقلال خوزستان در ورزشگاه نقش جهان نشان داد که سپاهاني ها از سرمربي سابقشان فراتر از دلخوري متنفرند. آنها در اين ديدار شعارهاي تندي را عليه ويسي سر دادند و او هم بعد از آن در مصاحبه هاي خود واکنش هاي تندي را از خود بروز داد.

سپاهان فصل گذشته که به عقيده ويسي دوران پس از يک انقلاب را طي مي کرد دچار مشکلات زيادي شد، مشکلاتي که دليل اعتراض اين روزهاي هواداران سپاهان به عبدالله است. سرمربي وقت سپاهان که اصرار داشت از تغيير و تحولات اين تيم به عنوان انقلاب سپاهاني ياد کند، چالش هاي فراواني را پيش روي انقلاب خود ديد. چالش هايي که نشان داد وي براي مديريت اين انقلاب فرد بزرگي نيست و هر لحظه مي رفت تا اين انقلاب با شکست هاي فاحشي مواجه شود.

او که سابقه چند سال حضور در سپاهان به عنوان بازيکن را دارد، در کسوت مربي هر تيمي که بود، از سرمربيگري در سپاهان به عنوان آرزوي بزرگ خود نام مي برد. فصل گذشته وي به يکي از آرزوي هاي بزرگ خود دست يافته بود، اما ظاهرا با اشتباهات بزرگي که مرتکب شد مشتاق بود تا با آرزوي محقق شده خود خداحافظي کند!

ويسي در بدو ورود به سپاهان ليست بلند بالايي از بازيکنان مازاد را تهيه و آن را رسانه اي نمود. ليستي که شايد خروج و خداحافظي با برخي از آنان که کيفيت گذاشته را نداشتند لازم به نظر مي رسيد، اما وضعيت سپاهان ويسي در ادامه نشان دادکه برخي ديگر از آنان هنوز هم مي توانستند ستاره هاي کار آمد سپاهان باشند و وجود برخي مازادها در سپاهان تا چه حد مي توانست وضعيت تيم را بهبود بخشد و کمک حال ويسي باشند.

افراط عجيب ويسي در تغيير و تحولات در سپاهان و جوانگرايي بيش از حد، او را با مشکلات زيادي مواجه کرده تا سپاهان رنگي از شکوه سال هاي گذشته را نداشته باشد. شايد ويسي هم خود متوجه اشتباهات خود در نيم فصل شده بود اما خيلي نمي توانست به اين اشتباهات اعتراف کند و جرات و جسارتي در اين مورد نداشت .

شايد اکنون بيشتر متوجه مي شويم که چرا از اصغر باقريان به عنوان ضعيف ترين مدير عامل تاريخ باشگاه فولاد مبارکه سپاهان نام مي برند. فقط چنين مدير عامل ضعيفي مي توانست به سرمربي تازه وارد تيم خود اجازه دهد که هر جولاني مي خواهد بدهد و با لشکري از ماساژورها، آناليزورها ، مدير رسانه اي و... از شهري ديگر وارد اصفهان شود.

ويسي از حضور در سپاهان به عنوان آرزوي بزرگ خود نام مي برد، ولي ظاهرا مايل بود اين آرزو براي ساير رفقايش نيز محقق شود و افرادي که در خواب هم فکر نمي کردند روزي به سپاهان بيايند توانستند در سايه ضعف مفرط اصغر باقريان و يکه تازي و ويراژ ويسي به سپاهان کوچ کنند . البته برخي از آنان نتوانستند ذوق زدگي بي حد و حصرشان از حضور در سپاهان را در پست هاي اينستاگرامي خود پنهان کنند.

به عملکرد ويسي در فصل نقل و انتقالات براي خريدها که نگاه مي اندازيم باز هم صفحه اي ديگر از ناکامي هاي او را مشاهده مي کنيم. خريد يک دروازه بان هميشه نيمکت نشين از برزيل يکي از فاجعه هاي سپاهان در نقل و انتقالات بود. پدرو هنريکه ديگر بازيکن برزيلي که ويسي وي را يکي از برگ برنده هاي خريدهاي خود معرفي مي کرد هم آنقدر افتضاح بود که سرمربي سپاهان مجبور شد در نيم فصل او را در ليست خروجي ها قرار دهد و نشان دهد که در جذب خارجي هاي با کيفيت هيچگونه مهارت و هنري ندارد.( يک توضيح را در اينجا ضروري مي دانيم. ويسي مدعي است که سپاهان کرانچار هم خريدهاي خارجي متوسطي داشته است. در پاسخ به او و ضمن قبول اين موضوع بايد گفت که کرانچار هيچ بازيکن خارجي را ديپورت نکرد تا بازيکنان جديد را به جاي آنها آورده باشد، اما ويسي با وعده خريد ستاره هاي خارجي، شيمبا را ديپورت و هنريکه را به جاي او آورد و وقتي کيفيت بسيار پائين او را ديد دوباره از باشگاه خواست که شيمبا را در نيم فصل به سپاهان بازگردانند ولي ديگر دير شده بود)

خريدهاي ديگر مانند عماد ميرجوان که او هم جزء خروجي هاي نيم فصل پارسال زردها بود و يا علي هليچي از ديگر ناکامي هاي ويسي است که انقلاب سپاهاني او را به سوي سقوط و دره سوق داد.

او حتي آنقدر جرات و جسارت نداشت که در برخي موارد بر روي موضع خود بماند و سخنان متناقضي نداشته باشد. سرمربي سپاهان در ابتداي فصل در ليستي که با دستخط او در برخي شبکه هاي اجتماعي منتشر شد نام هادي عقيلي را در ليست خروجي قرار داده بود و در حتي در برنامه شب هاي فوتبالي نيز اعلام کرد که عقيلي نمي تواند در پازل تاکتيکي او جاي بگيرد. اما در ادامه براي فرار از پاسخگويي شفاف، مصاحبه اي انجام داد و گفته است که هادي عقيلي به دستور مديريت وقت باشگاه در ليست خروج قرار گرفته و او خط قرمزي بر روزي نام او نکشيده است!...

ويسي مدام در ابتداي فصل از صرفه جويي در سپاهان جديدش سخن گفته بود و آن را يکي از دستاوردهاي خود عنوان کرده . ولي وي عنوان نکرده که بستن قرارداد هاي ايده آل مالي با بازيکنان بي کيفيتي که تا در تيم هاي سابقشان به ميزان يک پنجم و حتي يک دهم مبلغ قرارداد امسال را نگرفته بودند در راستاي سياست صرفه جويي است؟ آيا پرداخت 500 ميليون به پدرو هنريکه که با عملکرد فاجعه بارش سپاهان را با مشکلات زياد مواجه کرد در راستاي سياست صرفه جويي بوده است؟ و بسياري از نمونه هاي ديگر ...

ويسي خود را بنيانگذار جوانگرايي در سپاهان معرفي مي کند، اما نمي داند که اين جوانگرايي که با افراط و اشتباهات فاحش در سپاهان اتفاق افتاد با معضلات فراوان رو به رو شد. وقتي تيم قدرتمندي مانند سپاهان به يک باره در شکل و شمايل بي حد و حصري جوان مي شود، قطعا با ناکامي هاي زيادي مواجه مي شود و با وجود خويشتنداري هواداران و همه صبوري ها، کاسه صبر بالاخره لبريز مي شود و پروژه جوانگرايي شکست مي خورد و باشگاه بايد دوباره سراغ خريد ستاره ها برود.

عملکرد ويسي فقط و فقط ذهن هواداران را نسبت به عبارت جوانگرايي مخدوش کرد تا بگويند ما اصلا جوانگرايي نمي خواهيم و همان بهتر که بي خيال جوانگرايي به سراغ خريد ستاره ها برويم..

عزل باقريان از مديريت باشگاه سپاهان که بي کفايتي او مديران کارخانه فولاد مبارکه را به ستوه آورده بود، باعث شد تا عبدالله ويسي بيش از پيش انقلاب کذايي و کاغذي خود در سپاهان را در بحران ببيند و ديگر قدرت اقدامات يکجانبه و خودسرانه قبل را نداشته باشد.

باقريان به خاطر عدم کار آمدي خود همه چيز را به عبدالله سپرده بود و خود کوچکترين دخالتي در امور نداشت و به قول برخي اصحاب رسانه جوري مديريت مي کرد که هر لحظه آماده عزل خود بود!

حضور محسن طاهري در کنار برخي از ضعف هايي که همچنان از خود نشان مي دهد و بايد به اصلاح آنها بپردازد، کابوس بزرگي براي ويسي بود. طاهري مديرعاملي نبود و نيست که اجازه دهد سرمربي خارج از چارچوب اختيارات خود عمل کند. او به سيستم و نظم و ديسيپلين اداري باشگاه عقيده ويژه اي دارد.

اين مشي طاهري، قطعا يک معضل بزرگ براي ويسي بود تا سرمربي سپاهان با بن بست هاي جدي در يکه تازي هاي خود مواجه شود و بداند که بايد براي اقدامات خود پاسخگو باشد و دلايل منطقي داشته باشد.

اين بار قرار بود ويسي در مورد کارهاي خود به مديرعامل پاسخ بدهد. در مورد رد کردن دو گلر درجه يک و جذب يک گلر ضعيف برزيلي، در مورد اينکه چرا بسياري از خريدهاي نيم فصلش يا در نيم فصل ديپورت شدند، يا نيمکت نشينند و يا از کيفيت لازم برخوردار نيستند. اينکه چه دليل داشت که ماساژورهاي زيادي را از اهواز به سپاهان بياورد، آيا ماساژور هم در اصفهان قحط بود؟!و خيلي موارد ديگر که بايد سرمربي سپاهان در مورد آنها پاسخگو باشد. ديگر دوران اصغر باقريان نبود که ويسي بتواند از رفاقت محض با او لذت ببرد و کوچکترين پاسخي در مورد عملکردهاي منفي خود در ابعاد مختلف نداشته باشد...

...ويسي حق داشت وقتي پس از قهرماني استقلال خوزستان در مورد اينکه دوست دارد سکان هدايت استقلال يا پرسپوليس را بر عهده بگيرد مورد سئوال قرار مي گيرد، پاسخ دهد که اين مسئوليت هنوز براي او زود است.

راست مي گفت. خيلي براي او زود است. اما اي کاش مي فهميد که سپاهان بالاتر و بزرگتر از استقلال و پرسپوليس در سالهاي اخير بوده و پرافتخارترين تيم ليگ برتر ايران است و حضور در اين تيم هم خيلي خيلي براي او زود بوده است . بهتر بود همچنان حضور در سپاهان براي او آرزو بماند و اين تيم را که هميشه از آن به عنوان تيم محبوب خود نام مي برد را به عرصه اي براي آزمون و خطاي خود تبديل نکند.

در مورد سفرهاي بي حد و حصر خارجي او نيز زياد نوشته بوديم. سفرهايي که اي کاش عمده آنها با تابلوي دانش افزايي انجام نمي شد تا هواداران سپاهان فکر نکنند که سرمربي تيم شان آنها را فاقد هر گونه عقل و شعوري فرض کرده است. در ميان سفرهاي خارجي او تنها سفري که با هدف باشگاهي صورت گرفت سفر به برزيل بود که پدرو هنريکه و لي اوليويرا جذب شدند که در مورد کيفيت بالاي(!) آنان به قدر کافي توضيح داديم و همه سپاهاني ها تا هفته ها اعصاب لازم را داشتند تا هنرنمايي هاي اين بمب هاي عبدالله را ببينند!( والبته از اشتباه بزرگ کرانچار و تونچي در تمديد قرارداد با لي اوليويرا هم نبايد عبور کرد)

آخرين سفر خارجي او به ايتاليا آنقدر سر و صداهاي زيادي ايجاد کرد که ديگر عبدالله خيلي نتوانست در مدت حضور در سپاهان به سفر ديگري برود و پروژه دانش افزايي(!) خود را ادامه دهد. اعتراض هاي شديد هواداران به سفر هاي بي موقع او نشان داد که اينجا سپاهان است وبا خيلي باشگاه هاي کوچک ديگر فرق دارد. اينجا همه رخدادها توسط هواداران رصد مي شود.

همه اتفاقات امسال سپاهان که با اصرار ويسي با عنوان انقلاب سپاهاني انجام گرفت خيلي چيزها را ثابت کرد. نشان داد که فرمول جوانگرايي در تيم هاي بزرگ آن چيزي نيست که انجام شده و ويسي فکر مي کند که مي تواند به شکل جوانگرايي افتخار کند. نشان داد که سپاهان به درجه اي از بزرگي و شکوه رسيده که ديگر هر مربي نتواند لياقت حضور در آن را داشته باشد. به غير از يکي دو گزينه ايراني که شايد با ارفاق بتوانيم آنها را تا حدودي در حد سپاهان بدانيم، بهتر است سپاهان براي هميشه گزينه هاي ايده آل و با رزومه خارجي را مدنظر داشته باشد و هيچگاه سراغ مربياني اينچنيني نرود. دوباره تيم را ترکيبي از جوانان و ستاره هاي واقعي و تاثير گذار کند و تيمي بسازد در شان و شخصيت شکوه گذشته خود ، هواداران بي شمار و استاديوم مدرن نقش جهان. هر چند هنوز هم کرانچار موفق نشده شکوه گذشته را به سپاهان بازگرداند و در مورد ضعف ها و اشتباهات او هم گزارشي را منتشر خواهيم کرد.

تاکيد مي کنيم که بازگشت به دوران شکوه نبايد خداحافظي با جوانگرايي و پايان تزريق بازيکنان آکادمي سپاهان به تيم بزرگسالان باشد. اين کار بايد با روندي معتدل و منطقي انجام شود. به گونه اي که هم اقتدار تيم حفظ شود و هم روند بازيکن سازي به شکلي پيوسته ادامه پيدا کند. ويسي چند ماه پس از جدايي از سپاهان در يک برنامه تلويزيوني که از او پرسيدند آيا همچنان خود را يک سپاهاني مي داند جواب منفي داد و اعلام کرد که ديگر هيچ علاقه اي به اين تيم ندارد. هواداران سپاهان هم که از دست او عصباني هستند به او يادآور شدند که امثال حميد درخشان ها، پرويز مظلومي ها، استيلي ها، مرفاوي ها و... از تيم هاي استقلال و پرسپوليس به عنوان سرمربي اخراج شده اند ولي هيچگاه نگفته اند که استقلالي يا پرسپوليسي نيستيم . سپاهاني ها با هشتک به درک که سپاهاني نيستي به اين سخنان ويسي واکنش نشان دادند.اين مواردي که از آن صحبت کرديم تقريبا همه چيزهايي بود که مي تواند در مورد دلخوري و فراتر از آن تنفر سپاهاني ها از ويسي قابل بيان باشد، اما همانطور که در ابتدا گفتيم هيچکدام از اين ها دليلي بر فحاشي ها و توهين هاي زشت هواداران به او در ورزشگاه نقش جهان نبود.