کد خبر: ۳۹۱۸۶
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۲
وداع با عطاءا... بهمنش

حميدرضا صدر به بهانه وداع با عطاءا... بهمنش، محقق و مفسر ورزش، سال هاي زندگي اش را دوره کرده، سال هاي کنار ماندنش را...:

«کمي پس از انقلاب براي ديدارش به ضلع شرقي جاده قديم شميران بالاتر از ميرداماد در آن نان فانتزي فروشي مي شتافتيم. وقتي که 55 ساله بود. وقتي ناگهان حذف شده بود. مي خواستيم به بهانه اي پياله اي از دريا بنوشيم و او حوصله حرف زدن نداشت. پشت آن دستگاه با همان عزت نفس پاسخ مي داد ولي نگاه و کلامش به سردي مي زدند و تمايلي به دوره کردن گذشته نداشت. گاه و بيگاه نگاهش خالي مي شد، گاهي آميخته به گلايه و غيظ و دوباره محبت جاي شان را مي گرفت. خردمندي و آگاهي... و وراي همه آنها تلخي.

ما با صداي او جان گرفته بوديم. با صداي او بزرگ شده بوديم. بخاطر او پاي راديو چهار زانو نشسته و گزارشهايش را "واو" به "واو" گوش داده بوديم. اولين شخصيت راديويي مان بود، اولين شخصيت رسانه اي مان. مرد تواناي راديو. استاد بي چون و چراي ميکروفن. مؤسس مکتبخانه گزارشگري ورزش. ولي بزرگ تر از آني بود که مي ديديم، خيلي بزرگ تر.

از پله پله هاي ورزش بالا آمده و آن را گره زده بود با تاريخ و فرهنگ. پسر به دنيا آمده در کرمانشاه 1302 شيفته ورزش بود و سرانجام در سال هاي دبيرستان طي يک مسابقه صحرانوردي استعدادش را عيان ساخت. آن سال ها معلمان ورزش، چشم و چراغ مدارس بودند. مربي او هم علي دادائي بود. دبير ورزشي در کرمانشاه که هميشه خود را وامدار او خواند. به تهران آمد، ولي پايتخت جوري که تصور مي کرد نبود. مي خواست در دو و ميداني پرواز کند و مي ديد پرهايش را مي بندند. بعدها در نقد احمد ايزدپناه - از بنيانگذاران ورزش دو و ميداني- در ايران نوشت"... نه خودش به کار مثبت علاقه داشت و نه اينکه اطلاعات وسيعي داشت که در اختيار ورزشکاران دو و ميداني بگذارد". با اين وصف سه سال پياپي قهرمان 1500 متر تهران شد. در شهريور 1324 قهرمان مسابقه "مرد امروز" شد. دويد و دويد به قول خودش يک مشت مدال آهني جمع کرد و يک جام مسي. با افتادگي مي گفت دويدن 1500 متر در چهار دقيقه و 29 ثانيه که هنري نداشت.

به کوهنوردي روي آورد. قله دماوند را فتح کرد. سپس فصل ديگري گشود: تحقق، تفحص و نوشتن. نخستين مقاله اش را در مجله "نيرو و راستي" نوشت و به نقد و کالبد شکافي فعاليت هاي ايزدپناه در دو و ميداني پرداخت. سپس صفحه ورزشي مجله "اميد ايران" را در دست گرفت. در شهريور 1335 مسئول صفحه ورزشي روزنامه اطلاعات شد که همکاري اش 40 روز دوام آورد. از 1337 براي مجله کيهان ورزشي نوشت. در واژه ها و جمله هايش پيش بردن زمانه اش جاري بود. با قلمش در بهاريه کيهان ورزشي همان سال نوشت "... سال نو بشارت داد سياهي رفت و روشني و نشاط مژده پيروزي آورده"، نوشت "... هر سياهپوستي سريع نمي دود و هر سپيد پوستي هم بي استعداد نيست"، نوشت: "... ما داستان پليسي و جنايي را خوب مي خوانيم و جدول کلمات متقاطع را به راحتي حل مي کنيم، اما به آمار و ارقام توجهي نداريم".کار کرد و کار. قانع نشد به ظاهر و سطح. کتابخانه اي داشت به وسعت بزرگ ترين کتابخانه ها. يادداشت هايي داشت براي دوره کردن همه ورزش ها.

از همان دوران در راديو آغاز به کار کرد و پشت ميکروفن رفت. با کلام او شيفته فوتبال شديم. با صداي او رقابت هاي کشتي را دنبال کرديم. با توصيفات او صحنهها را تصور کرديم. حرکات و ضربههاي بازيکنان را در کلمات او مجسم کرديم. با توصيفات و تشبيهاتش. با جمله هاي سنجيده اش. با صداي پرطنين و خش دارش. با کلام گرم و نفوذ کننده اش. سيلاب کلماتش آهنگين بودند، همينطور بالا و پايين رفتن صدايش. با او هيجان زده شديم و مفهوم انتظار و تعليق را فهميديم. ناظر نکته بيني بود که از نماي دوري همه چيز را مي ديد و در نماي نزديک سايه روشن ها را براي مان توصيف مي کرد. استاد توصيف جزئياتي براي تجسم کردن بود. گاهي طي گزارشهايش احساس مي کرديم همراه بازيکنان دويده ايم. تنه به تنه شان شده ايم. توپ جلوي پاي مان قرار گرفته. بايد بازيکن حريف را دريبل بزنيم. بايد گل بزنيم. با صداي او توپ را از دست داده و دوباره به چنگ مي آورديم.

طي همه سال هاي آخر خانه نشيني - سال هايي به وسعت چند دهه - هر بار فرصت ديدارش مهيا شد ترجيح داد از فرزندانش حرف بزند، از سامن و بهنام و لادن که ميان فرزندانش اين نام ها در يادم مانده، از اميدهاي زندگي اش. نمي خواست او را به گذشته برگردانيم و ما نمي توانستيم او را به گذشته برنگردانيم. مي خواستيم نااميدمان نکند. مي خواستيم دوباره توشه اي به دستمان دهد. گذشته مان را با او ساخته بوديم. با عطا بهمنش... و مي ديديم که دارد مي رود و خداحافظي اش طولاني شده. طولاني و تلخ.

مي خواهم تصور کنم هنوز کنار زمين امجديه پشت ميکروفن ايستاده. ايستاده و توصيف مي کند و تشبيه. با همان صداي گرم خش دارش... ولي رفته و ما را تنها گذاشته. عطا بهمنش متولد 1302 در کرمانشاه در تير 1396 در تهران وداع کرده و رفته. رفته و نشاني از تابستان برجاي نمانده.»


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو