بيست و نهم ارديبهشت‌ماه سال87، مأموران پليس ورامين از قتل پسر جواني باخبر و راهي محل شدند. جسد متعلق به ‌«داوود» 37 ساله‌ بود که با ضربات چاقو کشته شده بود. يکي از شاهدان گفت: «ساعتي قبل ‌"داوود" و دوستش "کامبيز" با هم درگير شدند. در جريان درگيري کامبيز با چاقو چند ضربه به داوود زد و فرار کرد.» بعد از انتقال جسد به پزشکي قانوني، کامبيز تحت تعقيب قرار گرفت، تلاش‌ها براي بازداشت او ناکام ماند. 9‌سال از اين ماجرا گذشت تا اينکه مرد جواني به جرم قاچاق مواد‌مخدر بازداشت و به زندان رباط‌کريم فرستاده شد. در بررسي‌ها و اجراي انگشت‌نگاري مشخص شد، مجرم چندسالي را با نام و مدارک جعلي زندگي کرده و با همان نام جعلي بازداشت شده بود.

بررسي‌هاي بعدي فاش کرد اين مرد همان کامبيز، قاتل تحت تعقيب است. او در بازجويي‌ها به جرمش اعتراف کرد و گفت: «9سال قبل بعد از حادثه به شهرستان کوهدشت فرار کردم. براي اينکه شناسايي نشوم با نام و مدارک جعلي به تهران آمدم.» بعد از اقرارهاي متهم، پرونده به شعبه دوم دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد و متهم در جلسه رسيدگي به رياست قاضي زالي و مستشار اسلامي حاضر شد. ابتداي جلسه بعد از قرائت کيفرخواست مادر مقتول در جايگاه حاضر شد و براي متهم درخواست قصاص کرد. در ادامه متهم پاي ميز محاکمه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «چند شب قبل از حادثه يک‌نفر مقابل خانه‌مان آمد و آنجا را به رگبار بست. وقتي بيرون رفتم کسي نبود و 60 پوکه فشنگ روي زمين افتاده بود. ترسيده بودم و به خانه برگشتم. صبح روز بعد در حال پرس و جو بودم تا آن فرد را پيدا کنم تا اينکه ‌داوود را ديدم. بخاطر اختلافي که از قبل با هم داشتيم به او مشکوک شدم. جلوتر رفتم و از او پرسيدم شليک‌ها کار تو بوده که با عصبانيت جواب داد. بعد از آن مقتول با قلدري اعتراض کرد و با هم درگير شديم. او چاقو کشيد و من هم براي دفاع از خودم با چاقو چند ضربه زدم. فرداي آن روز وقتي متوجه شدم ‌داوود فوت کرده است به کوهدشت فرار کردم. سال‌ها پنهاني زندگي ‌کردم تا اينکه با مدارک جعلي به تهران آمدم، اما بخاطر قاچاق مواد‌مخدر دستگير شدم.» متهم در آخرين دفاع گفت: «دفاعي ندارم و براي مرگ آماده‌ام.»

در پايان هيئت قضائي وارد شور شد.