کد خبر: ۲۲۰۷۶
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۶

انتخاب: مردادماه سال 88 مرد جواني با پليس 110 تماس گرفت و به آنها خبر داد فردي را با ضربه چاقو در خانهشان، واقع در خيابان نبرد کشته است. پس از حضور پليس در محل وقوع حادثه و تحقيقات اوليه، «هادي» که خودش با پليس آگاهي و اورژانس تماس گرفته بود، اعتراف کرد با چاقو به «فرهاد» حمله کرده است. با توجه به اينکه لحظاتي پس از حضور مأموران پليس هادي به قتل اعتراف کرده بود، پليس او را بازداشت کرد.

او ماجرا را اينگونه براي بازپرس تعريف کرد: «من فرهاد را ميشناختم. او دوست صميمي من بود. ما بيشتر اوقات با هم بوديم. آن روز من به عروسي يکي از آشناهايمان دعوت شده بودم. لباسهايم را پوشيدم و سوار موتورم شدم تا به تالار عروسي بروم. نزديک تالار عروسي ياد فرهاد افتادم و به خودم گفتم ايکاش فرهاد را هم با خودم ميآوردم. همانجا بود که تصميم گرفتم برگردم و فرهاد را هم با خودم ببرم. فرهاد را پيدا نکردم. موبايلم هم شارژ نداشت تا با او تماس بگيرم. در ميان راه پسرعمويش را ديدم، گفت فرهاد را ديده که به سمت خانه ما ميرفته است. باسرعت خودم را به خانه رساندم. خواهرم در را باز کرد، ناگهان چشمم به کفشهاي فرهاد افتاد. داخل خانه رفتم و تمام اتاقها را گشتم، اما او را پيدا نکردم. تنها جايي که باقي مانده بود، انباري داخل حياط بود. آنجا رفتم و فرهاد را در شرايط نامناسب و بي‌‌شرمانهاي ديدم. اول خواستم خواهرم را بکشم که فرهاد به من گفت خواهرت هيچ نقشي در اين ماجرا نداشته است. دستهکليدي را به من نشان داد و گفت: «اين را از خورجين موتور برداشتم و يواشکي به اينجا آمدم».»

متهم گفت: «من ميدانستم که فرهاد خواهرم را دوست دارد و حتي نسبت به رابطه آنها شک هم کرده بودم اما هرگز فکر نميکردم او بخواهد من و خانوادهام را بيآبرو کند. ما دوستان خيلي خوبي براي هم بوديم و اگر فرهاد از خواهرم به صورت جدي خواستگاري ميکرد، من طرف او را ميگرفتم و با اين ازدواج موافقت ميکردم اما او اين موضوع را واضح و رسمي مطرح نکرده بود. وقتي آن روز وارد خانه شدم و او را در خانه خودمان ديدم، خيلي عصبي شدم. فکر ميکردم خواهرم هم مقصر است، اما وقتي فرهاد گفت اينطور نيست، نسبت به خواهرم کمي آرام شدم. از فرهاد پرسيدم چرا اين کار را کرده است، او گفت: «ميخواستم شما را در عمل انجامشده قرار بدهم تا بتوانم با خواهرت ازدواج کنم.» عصباني بودم. ميخواستم فرهاد را بترسانم، چاقويي برداشتم تا ضربهاي به سرش بزنم، فرهاد خودش را عقب کشيد و ضربه روي گردنش نشست. البته قصدم کشتن فرهاد هم نبود و فقط ميخواستم طوري عصبانيتم را به او نشان دهم و بگويم که از کارش خيلي ناراحت شدهام.»

هادي در ادامه گفت: «من خوشبختي خواهرم را ميخواستم، فرهاد را هم دوست داشتم و اگر مطمئن بودم که او واقعاً خواهرم را ميخواهد، شرايطي فراهم ميکردم که آنها با هم ازدواج کنند اما فرهاد مشکل داشت. او بهلحاظ مالي نميتوانست يک خانواده را اداره کند و همين من را نسبت به خوشبختي خواهرم دچار ترديد ميکرد. يکبار که او اين موضوع را مطرح کرد، به او گفتم هر زمان توانستي يک خانواده را اداره کني، آن زمان اجازه اين وصلت را ميدهم.»

بهاينترتيب با توجه به اعترافات هادي و ساير مدارک موجود در پرونده و شکايت اوليايدم، کيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه چهارم دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد. پرونده روند قانوني خود را طي ميکرد که سال 91 پدر مقتول فوت کرد.

بر اساس قانون، بايد اوليايدم فرهاد درباره هادي تصميم بگيرند و درخواست خود را مبنيبر گذشت يا قصاص به دادگاه اعلام کنند اما تاکنون درخواستي در اين خصوص به دادگاه ارائه نشده است. هفته گذشته دوباره جلسه رسيدگي به اين پرونده برگزار شد. بعد از انجام تشريفات قانوني، هادي در برابر قضات قرار گرفت و بار ديگر اتفاقات روز حادثه را شرح داد. او در ادامه اظهار پشيماني کرد و گفت: «از کاري که کردهام پشيمانم و ميخواهم اشتباهاتم را جبران کنم. وقتي نوجوان بودم، پدرم را از دست دادم، درسم را رها کردم و مشغول به کار شدم. تا به امروز مادرم را بسيار اذيت کردهام، ديگر نميتوانم گريههايش را تحمل کنم، من باعث بدبختي خانوادهام شدهام و ميدانم که خانواده فرهاد را هم داغدار کردهام. بعد از فوت پدرشان آنها را نديدهام اما درخواست دارم من را ببخشند و از خونم بگذرند. من واقعاً قصد کشتن دوستم را نداشتم.»

با توجه به خواستههاي متهم و حضور نداشتن شاکي در جلسه دادگاه، قضات تصميم گرفتند که هادي با گذاشتن 500 ميليون تومان وثيقه بتواند به صورت موقت آزاد شود.


برچسب ها: رابطه نامشروع ، قتل ، پلیس ، دوست ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار